فضلیت فکری چیست؟( Intellectual Virtue)

همه‌ی ما می‌اندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از  «اندیشیدن»های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، بخشی‌نگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیش‌داوری می‌شوند. ولی نکته اینجاست که تفکر ما بر کیفیت زندگی‌ و نتیجه‌ی کارهایمان مستقیماً تأثیر می‌گذارد. بی‌کیفیتیِ «اندیشیدن» زیان‌‌های فراوانی به ما می‌رساند و بر کل زندگی‌مان تأثیر منفی می‌گذارد. بنابراین، یکی از کارهایی که شاید هر انسانی باید انجام دهد این است که کیفیت «اندیشیدن» خودش را ارتقا دهد. سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) دانشی‌ست که در این زمینه به ما کمک می‌کند.

یکی از موضوع‌هایی که در سنجشگرانه‌اندیشی مطرح است موضوع «فضیلت‌های فکری»ست. فضیلت‌های فکری ویژگی‌های فکری مثبتی هستند که برخورداری از آنها به ما کمک می‌کند تا بهتر بیندیشیم.

فضلیت‌های دهگانه‌ی فکری عبادتند از:

۱. تواضع فکری

۲. شهامت فکری

۳. همگانی فکری

۴. استقلال فکری

۵. صداقت فکری

۶. پشتکار فکری

۷. اطمینان به عقل

۸. انصاف

۹. نیک اندیشی

۱۰. نزاکت فکری

 

۱. فضیلت تواضع فکری(Intellectual humility)

شاید ساده‌ترین تعریف از «تواضع فکری» این باشد: بدانیم و آگاه باشیم و اعتراف کنیم (و به این اعتراف پایبند باشیم) که دانستنی‌های زیادی هستند که ما آنها را نمی‌دانیم.

تواضع فکری یعنی اینکه از محدودیت‌های دانش و شناخت خودمان آگاه باشیم و از جمله، آگاه باشیم که نوعی خودمحوری به طور طبیعی در ما وجود دارد که، تحت شرایطی، ممکن است ما را فریب دهد و زمانی که این «شرایط» پیش می‌آید باید به‌دقت مراقب باشیم. همچنین باید مراقبِ تعصب، پیش‌داوری، و محدودیت‌های نظرگاهی که از آن به امور می‌نگریم باشیم.

لازمه‌ی اینکه شخص از نظر فکری متواضع باشد درک و فهم این مطلب است که نباید فراتر از آنچه واقعاً می‌داند ادعا کند. تواضع فکری به این معنا نیست که بزدل و ضعیف باشیم یا در برابر هر نظر مخالفی دستانمان را به علامت تسلیم بالا ببریم و عقب بنشینیم، بلکه به این معناست که از گزافه‌گویی، خودنمایی، یا غرور فکری عاری باشیم و، در کنارِ این، به مبانی منطقیِ باورهایمان توجه کنیم و ببینیم مبنای باورهایمان چیست و آیا باورهایمان اصولاً مبنای منطقی دارند.

 

۲. فضیلت شهامت فکری(Intellectual courage)

شهامت فکری یعنی آگاهی از لزومِ مواجهه‌ با باورها، عقاید و یا دیدگاه‌هایی که به آنها عواطف منفیِ قوی داریم و هیچ‌گاه به طور جدی به آنها گوش نسپرده‌ایم. بسیارند اندیشه‌هایی که ما آنها را خطرناک یا پوچ می‌دانیم و از مواجهه با آنها می‌ترسیم، امّا به لحاظ عقلانی  موجه‌اند؛ از سوی دیگر، بسیاری از نتیجه‌گیری‌ها یا باورهایی که ملکه‌ی ذهن ما شده‌اند کاذب یا گمراه‌کننده‌اند. فهم این دو نکته ما را بسیار به شهامت فکری نزدیک می‌کند. برای آنکه درباره‌ی امور گوناگون به تشخیص برسیم، باید از «پذیرش» منفعلانه و غیرسنجشگرانه‌ی آنچه «یاد گرفته‌ایم» پرهیز کنیم. اینجاست که شهامت فکری اهمیت پیدا می‌کند، زیرا اگر این فضیلت فکری را داشته باشیم مطمئناً خواهیم دید که برخی از اندیشه‌هایی که همیشه آنها را خطرناک و پوچ می‌دانسته‌ایم بهره‌ای از حقیقت دارند، و برخی از اندیشه‌هایی که در جامعه یا گروه اجتماعیِ ما (مثلاً در شهر ما، یا دانشگاه ما، یا گروه دوستان ما) به‌شدت پذیرفته‌شده‌اند آلوده به تحریف و کذب‌اند. برای آنکه، در چنین اوضاع و احوالی، با اندیشیدنِ خودمان صادقانه مواجه شویم، نیازمند شهامتیم. البته، کسانی که می‌خواهند شهامت فکری داشته باشند، شاید دیگر نتوانند همرنگ جماعت بمانند و این امر ممکن است تاوان سنگینی داشته باشد. 

 

۳. فضیلتِ همگامی فکری(Intellectual Empathy)

همگامی فکری آگاهی از اینکه لازم است، با استفاده از نیروی تخیلمان، خودمان را جای دیگران بگذاریم تا بتوانیم آنها را واقعاً بفهمیم؛ البته فهمیدنِ دیگران لزوماً به معنای پذیرفتنِ نظر و عقاید آنها نیست. برای همگامی فکری، باید از این گرایش خودمحورانه که در ما وجود دارد آگاه باشیم: ما معمولاً مایلیم که دریافتِ خودمان از باورها و اندیشه‌های قدیمی را عین حقیقت بدانیم. برای آنکه از فضیلت همگامی فکری برخوردار باشیم باید بتوانیم دیدگاه‌ها و استدلال‌های دیگران را به‌درستی بازسازی کنیم و بر اساس  ایده‌ها و عقاید غیر از ایده‌ها و عقاید خودمان استدلال کنیم. برای همه‌ی ما موردهایی پیش آمده که به درستیِ نظر یا عملمان اعتقاد راسخ داشته‌ایم اما بعداً معلوم شده که بر خطا بوده‌ایم؛ لازمه‌ی فضیلتِ همگامیِ فکری این است که چنین موردهایی را فراموش نکنیم و حواسمان باشد که در مسئله‌ها و موضوع‌هایی که همین الان با آنها مواجهیم نیز ممکن است فریب بخوریم. 

 

۴‌. فضیلت استقلال فکری(Intellectual autonomy) 

 استقلال فکری یعنی اینکه، با عقلمان، کنترلِ باور‌ها، ارزش‌ها، و استنتاج‌های خودمان را در دست بگیریم. آرمان تفکر انتقادی یا سنجشگرانه این است که افراد یاد بگیرند خودشان به جای خودشان بیندیشند و زمام فرایندهای فکری‌شان را در دست بگیرند. استقلال فکری مستلزمِ این است که شخص تعهد داشته باشد که باورها را بر اساس دلیل و شاهد تحلیل و ارزشگذاری کند؛ هنگامی که عقل حکم می‌کند بپرسد، هنگامی که عقل حکم می‌کند باور کند، و هنگامی که عقل حکم می‌کند تأیید کند.

 

شایعه در فضای مجازی

بدون تحقیق باور نکنید!

شایعه ترویج‏ خبری ساختگی است كه بر پایه بزرگ‏نمایی، رعب‏ آفرینی و یا تحریف استوار است، در بیان چنین خبری، جنبه كم‏رنگی از حقیقت دیده می‌شود.

شایعه همانند آدامس است كه به مرور زمان كه جویده می‌شود، طعم خود را از دست می‌دهد و باید جای خود را به شایعاتی بدهد كه به همان میزان جذاب باشند و دهان را به حركت وادارند. 

 با خودداری از انتشار(فوروارد) کورکورانه و عجولانه مطالب در فضای مجازی، زنجیره‌ی گسترش شایعات مخرب قطع می‌شود.

دو عنصر تاثیر گذار در ایجاد شایعه «مهم» و «مبهم» است. 

۱. مهم یعنی شایعه وقتی ساخته می‌شود که موضوع برای مردم از اهمیت بالایی برخوردار باشد.

۲. مبهم یعنی وقتی در یک زمینه اطلاعات درست وجود ندارد ذهن مردم به سمت احتمالات می‌رود.

مهم ترین راهکار برای جلوگیری از ایجاد شایعه پس از دریافت یک مطلب زود باور نباشیم، سریعا آن را منتشر نکنیم و منبع  و صحت آن را بررسی کنیم. 

 

فرمول ریاضی شایعه: 

 اهمیت×ابهام= شایعه

البته در فضای مجازی؛ 

اهمیت به توان ابهام= شایعه

 

نقشه‌ی راه آموزش تفکر انتقادی:

۱. تعریفِ تفکر انتقادی و اهمیت آن در زندگی (مطالب آن ارسال شده است.)

۲. معرفی و تعریف فضیلتهای فکری (تا کنون ۴ فضیلت فکری معرفی شده است.) 

۳. معرفی و توضیح معیارهای تفکر انتقادی در قالب مثال و تمرین

۴. معرفی و توضیح مولفه‌های تفکر انتقادی در قالب مثال و تمرین

۵. استدلال و انواع آن

۶. معرفی و توضیح بیش از ۵۰۰ مغالطه و خطای شناختی با مثال و تمرین

۷. فرق بین علم و شبهه علم

۸. آشنایی با انواع سوالات و هنر پرسشگری

۹. آشنایی با روش حل مسئله

۱۰. تعریف و تشخیص حرف مفت و تفاوت آن با دروغ

۱۱. آشنایی با زبان عاطفی کلمات و جملات و بار معنایی آنها

۱۲. آشنایی با نقش آمار و احتمالات در کسب مهارت تفکر نقادانه

۱۳. معرفی و یا خلاصه‌ی بیش از ۳۰ کتاب مطالعه شده در زمینه‌ی تفکر انتقادی، مغالطه‌ها و خطاهای شناختی که در لابلای مطالب ارسال می‌شود.

 

۵. فضیلت صداقت فکری(Intellectual integrity)

صداقت فکری در برابر دورویی فکری قرار دارد. صداقت فکری یعنی درک این نکته که باید با اندیشیدنِ خودمان روراست باشیم و صادقانه برخورد کنیم. صداقت فکری مستلزم آن است که معیارهای فکری را به صورت سازگار و یکسان به کار بگیریم؛ به عبارت دیگر، همان طور که مخالفانمان را ملزم می‌دانیم که معیارهای فکری را با دقت و سختگیری رعایت کنند، باید خودمان و موافقانمان را هم به رعایت این معیارها ملزم بدانیم؛ به آنچه برای دیگران می‌پسندیم عمل کنیم؛ و صادقانه به ناهماهنگی‌ها و ناسازگاری‌هایی که در اندیشه و عملمان وجود دارند اعتراف کنیم. 

 

۶. فضیلت پشتکار فکری(Intellectual perseverance)

پشتکار فکری یا استقامت فکری در برابر تنبلی فکری قرار دارد. بسیاری از ما در زندگی‌مان به بینش‌ها و حقیقت‌های ارزشمندی دست پیدا می‌کنیم اما بر اساس آنها عمل نمی‌کنیم، چون عمل کردن بر اساس آن حقیقت‌ها و بینش‌ها موجب می‌شود با دشواری‌ها و مانع‌ها و سرخوردگی‌هایی مواجه شویم. خیلی وقت‌ها ما اصول عقلانی‌ای داریم که مایلیم به آنها عمل کنیم اما دیگران به نحو غیرعقلانی با ما مخالفت می‌کنند؛ پشتکار فکری یعنی اینکه در این گونه مواقع بر عمل به اصول عقلانی‌مان پافشاری کنیم.

مطلب دیگر اینکه، دستیابی به فهم یا بینش عمیق مستلزم دست و پنجه نرم کردن با پرسش‌ها و ابهام‌هایی است که شاید هیچ‌کس پاسخ نهایی برایشان نداشته باشد. فضیلت پشتکار یا استقامت فکری مستلزم این است که از دست و پنجه نرم کردن با این پرسشها و ابهام‌ها و دشواریها نگریزیم و برای مواجهه با آنها وقت و انرژی بگذاریم. 

 

نلسون ماندلا اسوه‌ی فضیلتِ استقامتِ فکری

بدون شک نلسون ماندلا یکی از چهره‌های معروف، مشهور و ماندگار، الگو و اسوه‌ی استقامت و پشتکار فکری در عرصه‌ی بین المللی می‌باشد. 

نلسون ماندلا به مدت ۲۷ سال و ۱۹۸ روز از تاریخ ۵ آگوست ۱۹۶۲ برابر با ۱۴ مرداد ۱۳۴۱ تا تاریخ ۱۱ فوریه‌ی ۱۹۹۰ برابر با ۲۲ بهمن ۱۳۶۸ از عمر خود را در راه آزادی سیاه پوستان از حکومت اقلیت تبعیض نژادی سفید پوستان در زندان سپری کرد.

وی علی رغم تمام محرومیت‌ها، محدودیت‌ها، و ممنوعیت‌ها از چنان استقامت و پشتکار فکری برخودار بود که تا آزادی آفریقای جنوبی از شر آپارتاید¹ یا جدا نژادی و نجات مردم کشورش از تبعیض نژادی از پای ننشست. 

وی در ۵ آگوست ۲۰۱۳ برابر با ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ در سالروز زندانی شدنش در سن ۹۵ سالگی در اثر عفونت تنفسی درگذشت.

1. آپارتاید (apartheid) یک کلمه‌ی آفریقایی است به معنی جداسازی یا جدا نژادی می‌باشد.(مترادف کلمه‌ی apart-hood یا جدا سازی است).

از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۱ به مدت ۴۳ سال اکثریت سیاه پوست (۸۰ درصد) آفریقای جنوبی گرفتار آپارتاید یا جدا نژادی و جدا نگهداری (تبعیض نژادی) تحت سلطه‌ی اقلیتِ سفید پوستِ (۱۰ درصد) مهاجر بودند که محل زندگی، اتوبوس و صف سیاه پوستان از سفید پوستان جدا بود. 

 

۷. فضیلتِ اطمینان به عقل

اطمینان به عقل یعنی اطمینان به اینکه، در نهایت، منافعِ مهم‌ترِ شخص، و نیز منافعِ نوع بشر به طور کلی، در صورتی تأمین می‌شود که بیشترین میدانِ عمل به عقل و دلیل داده شود و افراد تشویق شوند که نیروهای عقلانی‌شان را پرورش دهند و، از این طریق، خودشان در موضوعات مختلف به نتیجه برسند؛ باور راسخ به اینکه انسان‌ها، اگر به‌درستی تشویق شوند و پرورش پیدا کنند، می‌توانند یاد بگیرند که برای خودشان بیندیشند، به دیدگاه‌های عقلانی دست پیدا کنند، نتیجه‌های معقول کسب کنند، منطقی و منسجم بیندیشند، و یکدیگر را با دلیل اقناع کنند.

ذهن انسان‌ها خصلت‌های فطری‌ای دارد که مانع خردورزی آنها می‌شود. جامعه نیز، به سببِ برخی از خصلت‌هایی که دارد، مانعی بر سر راه خردورزی به حساب می‌آید. اطمینان به عقل یعنی باور راسخ به اینکه انسان‌ها می‌توانند بر این مانع‌ها غلبه کنند و اشخاصی معقول شوند. 

 

۸. فضیلت انصاف فکری(Fairmindedness)

انصاف یعنی اینکه با همه‌ی دیدگاه‌ها عادلانه برخورد کنیم و اجازه ندهیم برخوردمان با برخی دیدگاه‌ها تحت تأثیر احساسات یا منافع  خودمان (یا دوستانمان، یا جامعه‌مان، یا ملتمان و ...) قرار گیرد. 

انصاف مستلزم این است که در پایبندی به معیارهای فکری تحت تأثیر منافع خودمان یا منافع گروهی که بدان تعلق داریم قرار نگیریم. 

فضیلت انصاف فکری مهمترین فضیلت فکری است. 

انصاف یعنی اعتدال 

اعتدال در خوردن، در گفتار، در رفتار، در تواضع، در محبت، در عبادت، در ارفاق، در انفاق، و حتی در تفکر، مخصوصا در  خشم و عصبانیت

خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد؛ نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.

درشتی و نرمی به‌هم‌در به است

چو فاصد که جراح و مرهم‌ نه است

درشتی نگیرد خردمند پیش

نه سستی که ناقص کند قدر ِ خویش

نه مر خویش‌تن را فزونی نهد

نه یک‌باره تن در مذلّت دهد

شبانی با پدر گفت ای خردمند

مرا تعلیم ده پیرانه یک پند.

بگفتا: نیک‌مردی کن نه چندان

که گردد خیره گرگ ِ تیز دندان

سعدی

 

۹. اصلِ نیک اندیشی(The principle of charity)

اصل نیک اندیشی یا اصلِ نیک‌نگری، یا برداشت مطلوب، یکی از اصول مهم در کسب مهارت تفکر انتقادی است.

نیک اندیشی یعنی اینکه در تعامل با افراد، با آنها  هوشمندانه برخورد کرده و با آنها بعنوان افراد باهوش رفتار کنیم. اگر چنین رفتار و بر خوردی کنیم به بهترین نحو می‌توانیم بهترین برداشت را از سخنان آنها داشته باشیم.

هر گاه شخصی پاسخی غیر منطقی می‌دهد بد نیست از خود بپرسیم که چطور می‌توانیم این پاسخ را منطقی کنیم. اگر اینطور فکر کنید یعنی شما از ویژگی نیک اندیشی بر خوردار هستید.

وقتی سخن یا استدلال کسی واضح نیست، این امکان برای شنونده یا خواننده وجود دارد که استدلال او را به شیوه‌های گوناگون تفسیر کند؛ در این شرایط، باید استدلال او را تا حد امکان به گونه‌ای تفسیر کنیم که معقول، موجه و احسن باشد. 

در واقع نیک اندیشی همان پندار نیک از استدلال ناواضح یا ناقصِ استدلال کننده می‌باشد. چون ممکن است استدلال کننده از  توانایی لازم برای استدلال و اقناع کردن برخوردار نباشد و این شنونده است که باید استدلالِ استدلال کننده را به نحو احسن بازسازی کند. این عدم توانایی می‌تواند ناشی از محدودیت زمانی، زبانی یا عدم حضور ذهنِ استدلال کننده باشد.

مثلاً، اگر کسی به شما گفت:

آرمسترانگِ روسی اولین فضانوردی بود که قدم روی کره‌ی مریخ گذاشت. 

واکنش منطقی شما اینگونه می‌تواند باشد؛

بنظرم منظور شما این است که:

آرمسترانگِ آمریکایی اولین فضانوردی بود که قدم روی کره‌ی ماه گذاشت. 

بجای اینکه به گوینده برچسب بی سوادی بزنیم، با واکنش هوشمندانه اطلاعات او را درست و منطقی بازسازی کنیم.

در واقع اصل نیک اندیشی، بازسازی و بازیافت استدلالهای غیر منطقی و نادرست بصورت منطقی و عقلانی است. 

 

واکنش منطقی در مقابل واکنش غیر منطقی

فرض کنید دانش آموزی با تهاجم و پرخاشگری از روش تدریس یا برخورد معلم خود انتقاد کند. معلم می‌تواند یک یا چند واکنش زیر را برای برخورد منطقی یا عقلانی و یا غیر منطقی، غیر عقلانی، احساسی و هیجانی انتخاب کند.  

۱. گوش دادن صبورانه و فکورانه به اعتراض دانش آموز و تصمیم به تغییر روش خود

۲. تنبیه و اخراج دانش آموز معترض از کلاس درس

۳. احضار ولی دانش آموز معترض

۴. صحبت خصوصی با دانش آموز معترض

۵. توجیه روش تدریس و برخورد خود در کلاس

۶. پرسیدن چند سوال در رابطه با روش تدریس خود از  دانش آموز معترض و مشارکت دادن دانش آموزان کلاس در قضاوت کردن در باره‌ی روش تدریس و برخورد خود و تغییر روش تدریس و برخورد

۷. نظر سنجی از دیگر دانش آموزان بصورت کتبی یا شفاهی

۸. تصمیم به تغییر روش تدریس خود بدون نظرخواهی از دانش آموزان و بدون در نظر گرفتن ریشه مسئله و مشکل

۹. انصراف از ادامه‌ی تدریس در آن کلاس و جایگزین کردن یک معلم بجای خود

۱۰. کشاندن مشکل به دفتر مدیر و مجبور کردن مدیر به تغییر کلاس دانش آموز معترض

در این موقعیت تواضع فکری (فضیلت شماره ۱)، شهامت فکری (فضیلت شماره ۲)، همگامی فکری (فضیلت شماره ۳)، و اصل نیک اندیشی (فضیلت شماره ۹) می‌تواند به کمک معلم بیاید تا او را از تصمیم آنی، احساسی و هیجانی و انتقام گرفتن باز دارد. 

گوش دادن با پذیرش(responsive listening)

گوش دادن با پذیرش فنی است برای فرو نشاندن مشاجره که در آن شخص قبل از بیان نقطه نظر خود، صبر می‌کند تا طرف مقابل نظر خود را کاملاً بیان کند. فرد با رعایت این فن از موضع مخالفت جویی به موضعی پذیرا تغییر جهت می‌دهد، احساسات خود را بصورت تعلیق در می‌آورد و اجازه می‌دهد گوینده احساساتش را کاملاً بیان کند. هر چند این فن برای کاهش و پیشگیری از مشاجره است، با این حال به پیشرفت و تقویت مهارت گوش دادن، در هر موقعیتی، کمک می‌کند.(هنر گمشده گوش دادن، مایکل پی. نیکولز؛ صفحه‌ی ۱۲۹)

 

۱۰. فضیلتِ نزاکت فکری(Intellectual Civility)

نزاکت فکری یعنی تعهد به جدی گرفتن دیگران در مقام متفکر، بر خورد با آنها در جایگاه هم پایه‌ی فکری، احترام گذاشتن و بذل توجه کافی به نظراتشان، و تعهد نسبت به اقناع- نه مرعوب کردن- آنها.

نقطه‌ی مقابل چنین خصلتی بی نزاکتی فکری است: حملات کلامی به دیگران، کنار گذاشتن آنها، کلیشه ای دانستن نظراتشان، و حملات تهاجمی در بحث‌ها.

نزاکت فکری به معنای مودب بودن نیست، بلکه از این درک ناشی می‌شود که ارتباط به خودی خود مستلزم احترام گذاشتن به نظرات و توانایی استدلال آنان در هر سطحی است. (ریچارد پُل، لیندا اِلدِر، آشنایی با هنر پرسشگری سقراطی؛ صفحه‌ی ۱۵۲)

درک افراد از سخنان ما یکسان نیست.

هر کس در محدوده‌ی توانایی ذهنی خود حرف ما را می‌فهمد.

فرض کنیم توانایی درک یک شخص را بتوان با یک عدد نشان داد و برای هر سخنی، میزان تواناییِ معینی نیاز باشد. برای مثال شخص A توانایی درک ذهنی اش ۱۰ باشد و شما سخن منطقی بگویید که برای درک آن میزان توانایی ۲۰ نیاز باشد. در اینصورت او تنها نیمی از مفهوم و دلایل سخن شما را درک می‌کند. اما شما تصور می‌کنید او نیز مثل خود شما تمام سخن منطقی را که گفته اید، درک کرده یا توقع دارید به سادگی همانند شما اقناع شود. اما اینطور نیست. چون برای درک و اقناع او، نیاز است تمام سخن شما را بفهمد و درک کند.

همانطور که برتراند راسل می‌گفت:

«برداشت نادان از چیزی که دانا می‌گوید هیچوقت نمی‌تواند درست باشد. چراکه نادان هر چیزی را که می‌شنود، به چیزی که بتواند بفهمد، تفسیر و ترجمه می‌کند.»

با توجه به این مساله، دونکته را باید رعایت کرد: به آسانی با هر کسی وارد بحث نشویم؛ به قول دیگری از راسل سعی نکنیم با یک صابون، ذغالی را سفید کنیم و یا اگر هم وارد گفتگو شدیم، تنها نکات ساده و بدیهی را در استدلال خود بکار ببریم که چندان نیازمند فهم عمیق نباشد.

نکته دوم اینکه معمولا افراد، سخن یکسان را به گونه‌های متفاوتی فهم و درک می‌کنند، یعنی ابتدا سخن را در ظرف ذهن خود می‌ریزند و به فرمی در می‌آورند که با ذهن و ضمیر خود سازگارتر است. 

به بیان تمثیلی، هر حرفی ابتدا در اندازه‌ی ظرف اندیشه‌ی افراد قرار می‌گیرد و اضافی آن، اگر از فهم آنها فراتر باشد، بیرون می‌ریزند. در مرحله دوم نیز همان سخن به شکل قالب ذهن افراد در می‌آید. 

چنانچه شوپنهاور می‌گفت: 

«هر کس در واقع آنچه را که با طبیعت او همگون است می‌فهمد و ارج می‌نهد. کسی که سطحی است چیزهای سطحی را می‌پسندد، کسی که عامی است چیزهای عوامانه را...کسی که ابله است مهملات را ... هر کس بیش از هرچیز، آثار و محصول خود را می‌پسندد که کاملا با او یکسان و هماهنگ است.»

 اندیشمندان برای این معضل رهیافت و راه حل‌های متنوعی داده اند، اما بسیاری از آنها همچون خود شوپنهاور معتقد بوده اند که نباید با هرکسی وارد بحث شد، و گاهی باید از گفتگوی بی حاصل نیز پرهیز کرد. 

دکارت، مور و فلاسفه تحلیلی تاکید را بر وضوح سخنان گذاشته اند. به شکلی که تا جای ممکن سخن واضح و متمایزی بکار رود که از سوءظن و برداشت‌های نابجا جلوگیری شود. اما  ما این نکات را مدنظر نداریم و اغلب فرض ما بر این است که سخن ما همانطور که برای خودمان سرراست یا قابل فهم است، برای دیگری نیز به همین ترتیب درک می‌شود، حتی به جرأت می‌توان گفت که بسیاری از اندیشمندان نیز دچار این سهل انگاری‌ها شده و می‌شوند. 

۱۰ پیامد منفی تفکر غیر انتقادی

1.خطاهای پرهزینه و خطرناک

2.تکرار اشتباهات

3.تصمیمات غلط

4.عدم انعطاف پذیری

5.پند و اندرز دادن نادرست و نابجا

6.تصورات غلط

7.خرافه پرستی و سنت گرایی

8.انفعال و سستی

9.ارتباطات نادرست

10.زود باوری

با پایان یافتن بخش دوم از آموزش تفکر انتقادی (فضیلت‌های فکری)، به بخش سوم آموزش تفکر انتقادی که به معیارهای تفکر اختصاص دارد پرداخته می‌شود.